شکلات خوردن مریم
مریم عشق شکلاته، از خوردن شکلات سیر نمیشه ، هر وقت خونه بابا بزرگ میره خودش میره سر وقت شکلاتا و دو تا دوتا میذاره تو لپش ذوق هم میکنه/ روز پنجشنبه یه مراسم بود رفتیم گلزار شهدا یه دختر کوچولویی شکلات تعارف کرد، مریم هم یه دونه برداشت براش باز کردم گذاشت تو دهنش و شروع کرد به خوردن یهو چشمش افتاد به طاها و ذوق کردو همینجور میخندید که دیگه میشه حدس زد چه اتفاقی افتاد : داشت خفه می شد ،شکلاته چسبیده بود نه بالا میومد نه پایین من و عمه (م )هر چی تلاش میکردم فایده نداشت . و............ بالاخره عمه (ک ) اومد و درش اورد، خدا رحم کرد و به خیر گذشت . حالا دو دقیقه بعد باز هم مر...
نویسنده :
مامان
10:51